سه بچه خوک در دیجیتال مارکتینگ و سراشیبی ورشکستگی سازمان ها
اگر در کودکی این داستان را شنیدید خوش به سعادت شما. من این داستان را در سی سالگی شنیدم. سه بچه خوک برای ادامه زندگی باید خونه بسازند. اولی خونه ای از شاخ و برگ ساخت. دومی از چوب و سومی از سنگ در حالیکه برادرهای اول و دوم در شادی و لذت بودند برادر سوم مشغول کار بود. اما گرگ بدجنس از جایی پیدا شد و خونه دو برادر را از بین برد ولی نتونست به خونه برادر سوم آسیب بزنه. دو خوک بزرگ تر، سازمان های بدون دیجیتال مارکتینگ پویا هستند و خوک کوچکتر سازمان های هوشمند که سنگ بنای کسب و کار را درست و محکم می گذارند و دایم برای استحکامش تلاش می کنند. دنیای دیجیتال هر روز با یه پیشرفت جدید عرصه رو به سنتی کارها تنگ تر می کنه.
دو دسته سازمان متضرر در دیجیتال مارکتینگ داریم : اول سازمان بزرگ یا به اصطلاح نهنگ و وال که من دوست دارم اسمش فسیل باشه سازمان سنتی و پر از کلیشه های تکرار شونده ای که در برابر هر نوآوری مقاومت داره. دوم سازمان نوپا.
سازمان فسیل در عرصه فعالیتش قدیمی یا قدرتمنده و به اندازه ای کانال ارتباطی و جریان آورده و درآمده داره که هزینه برای بخش دیجیتال مارکتیگ را ضروری نمی دونه تا حدی که ممکنه فعالیت دیجیتال مارکتینگ را هدر رفت سرمایه هم بدونه. اما یک روز ناگهان چشم باز می کنه و می بینه مراجعان و مشتریانش دیگه حوصله سر و کله زدن با نماینده فروش و صحبت با این کارشناس و اون کارشناس رو ندارند. ترجیح دادند در دفتر یا خونه بشینند و با دیدن فیلم و مطالعه شرح محصولات و خدمات خریدهای خرد و کلان داشته باشند. اینجاست که یک مرتبه بچه خوک سرخوش و دلخوش به سبک کسب و کار سنتی مجبوره از جاش بلند بشه و بره ببینه چه کسی یه خونه امن ساخته که گرگ تحولات توانایی نابودیش را نداره.
یه سری سازمان های نوپا هم هستند که سال های ابتدایی کسب و کار به دلیل فرصت ها و امتیازهای مالیاتی، درآمد قابل توجهی کسب می کنند و با اینکه از دیجیتال مارکتینگ و نقش مهمش مطلع هستند اما این درآمد را صرف توسعه فیزیکی یا گسترش کسب و کار می کنند. وقتی معافیت ها تمام شد به یک باره کسب و کار بزرگی با پرسنل زیاد خواهند داشت که باید اصول مالی و مقررات عملی زیادی را پیاده کنه. بازرس ها و اطلاعیه و اعلامیه و فیش های پرداخت به سمت کسب و کار سرازیره. سهم زیادی از درآمد صرف امور اداری و مالیاتی و کسب پروانه ها و امتیازات و ایمنی و …. می شه و دیگه خبری از سود نیست و توان پرداخت و ارائه خدمات به پرسنلی که عادت به این خدمات دارندهم نیست. در این لحظه سراشیبی کسب و کار شروع و بچه خوک دوم هم مثل برادر بزرگترش با سرعت هرچه تمام تر برادری که خونه خودش رو از سنگ و آجر ساخته رو شناسایی و کارهاش رو رصد می کنه.
هر دو بچه خوک سرگردان که کسب و کارشون به سراشیبی متمایل شده متوجه شدند که دیجیتال مارکتینگ باعث پایداری و رشد کسب و کار سازمان رقیبی شده که شاید هیچ وقت این رقابت به صورت جدی آشکار نبوده.
بسته به توان سازمان برای ایجاد بخش دیجیتال مارکتینگ هزینه می شه. اما نکته اصلی دیده نشده. باید هر سنگ این بنا با صبر و حوصله گذاشته بشه. ملات ریخته بشه خشک بشه و ردیف بعدی چیده بشه. شاید توان ساخت یک روزه و با هزینه زیاد این بنا موجود باشه اما باز با یه باد یا حمله آقا گرگه این بنا فرو می ریزه.
در سال های اخیر من با دو دسته اول سازمان ها زیاد کار کردم. سازمان های بی حوصله ای که انتظار معجزه دارند یا سازمان های خسیسی که فکر می کنند با یک تیم کوچک و کم هزینه در مدت زمان کوتاه به نتیجه می رسند. حتی با سازمانی کار کردم که وقتی خونه ساخته شد رهاش کرد و رفت که یه کلبه با شاخه درخت بسازه… بعد که کلبه پوشالیش سوخت به سنگ اعتقاد پیدا کرد.
شاید ماجرای خونه بچه خوک ها با کسب و کارها مشابهتی نداشته باشه اما این گرگ به خونه همه کسب و کارها می رسه. هشیار باشید و ما دیجیتال مارکتر ها و مخصوصا کسانی که برای شما فکر می کنند و با فکر می نویسند را شناسایی کنید. ما می دونیم آینده چه شکلیه و چطور باید بسازیمش. واژه ها، صداها، تصویرهای ثابت و متحرک درست، مخاطب هر کسب و کاری را مشتاق، تبدیل به خریدار و حتی وفادار می کنند. ما داستان هایی بلدیم که هزار و یک شب مخاطب را بیدار و مشتاق نگه می داره. ما مشاهده گرهای خوبی هم هستیم و رفتار مخاطبمون رو بررسی می کنیم تا به راهی برسیم که در کنار هم زندگی کنیم و نیازهای مختلفش را برطرف کنیم و حتی با هم خاطره بسازیم. خلاصه خونه هاتون رو از پوشال و چیز سوختنی نسازید. از سنگ و آجر و ملات بسازید.